چگونه از آموزههای روانشناسی و تحلیل رفتار متقابل در زندگی روزمره استفاده کنیم؟
اصول روانشناسی میتواند نقشی بسیار مؤثر در تغییر و تصحیح احساسات و رفتارهای نادرست داشته باشد. به شرط آنکه چگونگی استفاده از این اصول را یاد بگیریم و از این آموزهها انتظارات دور از واقع و غیر عملی نداشته باشیم. در این مقاله با تقسیم بندی رفتارها به دو گونهی کلی، بررسی کوتاهی بر نحوهی استفاده از آموختههای روانشناسی در هر مورد خواهیم داشت.
الف ) رفتارهای با عکسالعمل آنی
بسیاری از مواقع، فرصت کافی برای فکر کردن پیش از عکس عملها و رفتارها وجود ندارد. رفتار غیرارادی در اینگونه موقعیتها، معمولاً آن چیزی است که در دوران کودکی آموختهایم.
شاید من به تجربه دریافتهام که در مواردی خاص، آنچه به طور ناخودآگاه انجام میدهم نتایج و احساساتی منفی را برای من به همراه دارد. پس تصمیم میگیرم آنها را تصحیح نمایم. لحظهی عمل مشخص است. رفتاری را که از نظر من بهتر است و میخواهم با رفتار قبلی جایگزین نمایم برگزیدهام. اما دقیقاً در آن لحظه است که فکرم از عمل باز میماند. همهچیز آنچنان سریع پیش میرود که تمام آنچه را در مورد تغییر رفتار در نظر داشتم، فراموش میکنم. و باز هم همان رفتار قبلی. نکات رفتاری برای مواقعی که حال خوبی دارم تسکین خوبی است، ولی درست هنگامی که باید بتوانم از آنها استفاده کنم فراموش میشوند!
روش استفاده از اصول رفتاری و ارتباطی در هنگام عکسالعملهای آنی
عکسالعملهای من در مقابل رفتارها و برخوردهای دیگران نتیجهی آموختهها و تصمیماتی با پیشینه زمانیِ زندگی من میباشد. رفتارهای آنی و ناخودآگاه من به پشتوانهی سالها تمرین و تکرار، اتوماتیک وار تکرار می شوند. از اولین بار که در موقعیت مشابه قرار گرفتم تا به امروز همان رفتارها و عکسالعملها را تکرار میکنم ـ که شاید تقلیدی از رفتار والدینم هستند یا رفتاری که خودم در کودکی در پاسخ به این موقعیت برگزیدهام. و با هر تکرار، احتمال بروز آن رفتار را برای دفعات بعد و موقعیتهای مشابه، بالاتر میبرم. حال اگر بخواهم این رفتار را تغییر دهم، باید مانند کودکی عمل کنم که نمیداند رفتار درست چیست. او چه میکند؟ به احتمال زیاد میایستد، به اطراف نگاه میکند تا ببیند دیگران در این گونه موارد چه میکنند، شاید سعی کند خود رفتاری را انتخاب کند، و بعد از گذشت چند لحظه پاسخ میدهد.
کودکی را در مواجه با تعارف آبنبات دیده اید، نمی داند بردارد یاخیر. اول به والدینش نگاه میکند، سپس به اطراف و میکوشد بهترین برخورد با این تعارف را بفهمد. مهمترین چیزی که در این مشاهده باید به آن پی ببرید «زمان» است. زمان بین محرک و پاسخ. اگر این زمان را بیشتر نمایید و پیش از رفتار مکثی ارادی ایجاد کنید، این فرصت را خواهید داشت که از بین رفتاری که سالها تکرار کردهاید و آنچه جدیداً آموختهاید بهترین را انتخاب نمایید. با انتخاب رفتار بهتر و مشاهدهی نتایج مطلوبتر آن نسبت به رفتار پیشین، مجوزی را برای تکرار آن در موقعیتهای بعدی به خود میدهید.
مکث ارادی
همچنین با تکرار نکردن رفتار نادرست گذشته به طور غیر مستقیم آنرا تضعیف میکنید. حتی به تدریج جرأت بیشتری برای سنجش و تجربهی رفتارهای جدید خواهید یافت. تا آنجا که درمییابید آنچه در گذشته بارها تکرار کردهاید بهترین روشها برای برخورد با مسائل نیستند. روشهای گوناگونی برای کمک به ایجاد مکث ارادی و حضور ذهن و یادآوری به موقع آموختهها وجود دارد. هدف تمامی آنها ایجاد جرأت برای ترک رفتار قبلی، انتخاب رفتاری درست برای جایگزینی با آن، و تکرار رفتار جدید است، تا آنجا که مانند رانندهای حرفهای بدون فکر و به طور ناخودآگاه بهترین دنده و سرعت را متناسب با شرایط انتخاب کنید.
ب ) رفتارهای زنجیرهای و روندهای طولانی مدت
همهی ناراحتیها و احساسات بد نتیجهی یک گفتگوی کوتاه، بحث آنی و یا جوابی غیر منتظره نیست. در بسیاری مواقع اتفاق آنچه در طی چند ماه یا چند سال نتیجهای ناراحت کننده را به همراه دارد. ارتباط پسر و دختری را با هدف ازدواج در نظر بگیرید.
وقتی این رابطهی چند ماهه را به بازههای زمانی کوچکی تقسیم میکنیم، مثلاً بازههای یک روزه، میبینیم که در مجموع، تعداد روزهایی که مملو از شادی و خنده اند، بیشتر از بازههایی است که در آنها دعوا و مشاجرهای بوده است. هردوی آنها در طول رابطه میکوشیدند از فریاد هنگام بحث، قهر کردن بعد از ناراحتی، پافشاری بر روی خواستهای که از طرف یکی رد و اینگونه مسائلی که مشخصاً به عنوان رفتار ناراحت کننده قلمداد میشوند دوری کنند. اما نتیجهی چند ماه رابطه خوشایند نیست. آنها احساس میکنند نمیتوانند رابطهای خوب داشته باشند. شاید یکی از آنها بیان کند قلبم شکست و دیگری احساس خیانت کند.
در اینگونه روندها در مقطعی مشخص دعوا یا دلخوری ایجاد نمیشوی رفتارها این نتیجه را به دنبال خواهد داشت. شاید در اینگونه موارد فرد نداند که باید بر روی کدام قسمت از رابطه تمرکز نماید و کی آنچه را که در مورد رابطهی بهتر می داند به کار بندد. گویی که روند اینگونه مسائل خارج از کنترل افراد میباشد، مگر آنکه بتوانند آینده را پیشگویی کنند، یا حداقل مانند بازی شطرنج چند حرکت بعدی طرف مقابل را پیشبینی نمایند. چیزی که به نظر غیر ممکن میرسد، و شاید اصول رفتاری و ارتباطی را به اصولی بدون کاربرد عملی و صرفاً حربهای برای تسکین بعد از ایجاد درد تبدیل نماید.
روش استفاده از اصول رفتاری و ارتباطی در مورد رفتارهای زنجیرهای و روندهای طولانی مدت
شاید این مقوله دغدغهآمیزترین بخش از خودسازی، تغییر رفتار و ارتباطات بهتر باشد. جایی که مفهوم تجربه، شکست، تکرار و پیروزی به گونهای بهم آمیخته و مبتنی بر زمان در کنار هم میآیند.
اولین نکتهای که باید در نظر داشته باشم این است که تا روندی را به سرانجام نرسانم، نمیتوانم بفهمم نتیجهی مطلوبی دارد یا خیر. چراکه نتیجهی مطلوب، بر اساس احساسات، باورها و تجربیات من تعریف میشود. هیچکس نمیتواند پیش از آنکه خود من نسبت به نتیجهی رفتارم قضاوتی داشته باشم در مورد خوبی یا بدی آن اظهار نظر کند.
در نتیجه، روندهای بلند مدت زندگی من منحصر به فردیت و «زندگی خود من» میباشند. در این روندها از اصول جزئی رفتاری و سجایای مورد پسند جمع استفاده خواهم کرد. اما تا روندی را به اتمام نرسانم نمیتوانم به دنبال کلیشهای برای بهتر بودن آن باشم، چراکه هنوز خودم هم نمیدانم که این روند به کجا خواهد رسید.
در اینجا سؤالی مطرح میشود: با این وجود اصول رفتاری و ارتباطی چه کاربردی دارد؟
برای پاسخگویی به این سؤال ابتدا باید معنی مشاهده را درک کنیم.
تعریف مشاهده :
توجه و دقت در مورد اتفاق مذکور، بدون اظهار نظر و قضاوت میباشد (شبیه روایت داستانی). فقط میگویم چه بود و چه شد، بدون اینکه در مورد خوبی یا بدی آن نظر دهم.
حال به پاسخ سؤالی که مطرح شد میپردازیم:
وقتی در زندگی در آستانهی شروع روندی مانند شروع یک کار، آغاز یک رابطه و هر چیز دیگری برای نخستین بار قرار میگیرم، بدون نگرانی و با در نظر داشتن هرچه که تا به حال آموختهام کار را آغاز میکنم. در این مرحله به آموختهها توجه دارم، اما تا وقتی دچار احساسی بد یا احتمال شکستی نشدهام پیش میروم. اگر نتیجه آنگونه بود که انتظار داشتم، همهچیز عالی است. اما اگر احساسی منفی و ناراحت کننده را تجربه کردم باید مشاهدهای را در مورد آنچه انجام دادهام تا به اینجا رسیدم آغاز نمایم.
پس از مشاهده با توجه به اصول رفتاری و ارتباطی، کل روند را تحلیل میکنم ـ این مراحل اگر به کمک مشاور انجام شود نتیجهی بهتری خواهد داشت. ـ و به دنبال نکات و رفتارهایی خواهم بود که مرا به سمت آن احساس بد سوق دادهاند. سپس سعی میکنم بهترین راه را برای تغییر آنچه مرا به اینجا رسانده، پیدا کنم. در دفعات بعد با هوشیاری دقت مینمایم اشتباهات قبلی را تکرار نکنم.
این مراحل کلی تغییر و تصحیح رفتار است. شاید نگران شوید و بگویید بدین ترتیب باید پیش از موفقیت در هر کاری حتماً یک بار شکست بخورم و سپس به دنبال موفقیت باشم. اینطور نیست. پاراگراف بعدی را بخوانید.
موقعیتها متفاوتند ـ ماهیت اشتباهات یکسانند.
معمولاً مجموع رفتارهای کلی که اگر شخصی تغییر دهد میتواند بگوید رفتارم را تصحیح کردم، چند مورد انگشتشمار بیشتر نیست. البته درک این موارد به طور خالص و تشخیص اصل قضیه کاری زمانبر و شاید نیازمند کمک مداوم یک مشاور باشد. اما پس از آن مشکلات و احساسات منفی فرد در بسیاری از موارد زندگی به حداقل میرسد. لازمهی آن ابتدا مشاهدهی دقیق است. پس از کار کردن بر روی این مسائل، گسترهی وسیعی از روندهای رفتاری و ارتباطی زندگی شخص به گونهای مثبت تغییر میکند. مشکلی که در روند شمارهی یک زندگی بدان پرداخته و حل شده است، به گونهای غیرمستقیم در روند شمارهی یازده حذف و مانند یک زنجیره هر آنچه را که باید تحت تأثیر قرار میدهد.
یک، پنج یا ده بار شکست و تجربهی احساسات منفی در زندگی، در مقایسه با آنچه سالیان سال با آن در ارتباط خواهید بود، تجربهی سنگین و غیر قابل جبرانی نیست. به شرط آنکه در غالب یک تجربه باقی بمانند و با تکرار آنها به اشتباهات زندگی تغییر نام ندهند. از خود انتظار نداشته باشید که هر روندی را در بار اول به بهترین نحو طی نمایید. اما به یاد داشته باشید باید از هر نتیجهی نامطلوب به عنوان صورت مسئلهای برای آغاز یک مشاهده و سپس تحلیل دلایل آن نتیجهی نامطلوب استفاده کنید تا در دفعات بعد همان مسیر اشتباه را طی ننمایید. این یعنی زندگی فردی پویا.
روانشناسها هم در زندگی اشتباه میکنند!!!! پس فرق آنان با دیگران چیست؟
اگر من اشتباه کنم و نتیجهای نامطلوب بگیرم، شاید سالها به آن فکر کنم و هر بار با یادآوری آن، احساس ناراحت کنندهی شکست و ترس را تجربه نمایم. شاید باور کردهام که دیگر نمیتوانم از پس چنین کار، رابطه یا هر روندی بر بیایم.
اما کسی که با اصول رفتاری و ارتباطی آشنایی دارد، اینگونه عمل نمیکند. ممکن است شکست بخورد و ناراحت شود. اما پس از چند روز که حال بهتری پیدا میکند، شروع به مشاهدهی آنچه اتفاق افتاده است مینماید. سپس با تحلیل مسیر مشاهده شده اشتباهات را یافته و راهحلی برای آنها برمیگزیند. دیگر خود را سرزنش نمیکند. خوشحال و مغرور است که توانسته دلیل ناراحتی خود را بیابد. با روشهای مختلف آنها را بکار میگیرد و بدون ترس خود را برای شروعی مجدد آماده میکند.
بعد از یک اتفاق ناخوشایند، کسی که خود را نمیشناسد و با اصول رفتاری و ارتباطی آشنایی ندارد ممکن است سالها در «حال بد» بماند. اما کسی که این اصول را میشناسد، یا میکوشد خود را به سوی احساس بدی سوق ندهد و یا اگر دچار «حال بد»ی شد در این حال بد نمیماند. بعد از چند روز یا حداکثر چند هفته «حال بد» را تغییر میدهد و زندگی را آنگونه که میخواهد ـ بدون تکرار خطاهای قبلی ـ ادامه میدهد.
nice